حجت الاسلام و المسلمین شیخ علی شیرخدایی در ششم محرم الحرام و در جلسه پنجم ادامه مبحث امامت در آیه 246 و 247 سوره بقره را مطرح کردند و فرمودند: امامت در نزد شیعه منصبی است که از شئون آن منصب حکومت است. ولی اهل سنت بر خلاف ما شیعه حوزه امامت را محدود می دانند. اهل سنت حکومت را از شرع تفکیک کردندزیرا احکام را نمی دانستند و بارها عمربن خطاب گفته بود که «لولاعلی لهلک عمر» اهل تسنن در حوزه امامت و خلافت می گوید: خلیفه یعنی حاکم سیاسی ولی مبنای شیعه از قرآن و از باور عقل و عقلانیت است. باور شیعه این است که امام شخصی است که یکی از شئونش حکومت است. مشکل روشنفکرانی مثل سروش، کدیور و ... این است که امام را حاکم سیاسی در نظر گرفته اند و در واقع تشیع صفوی شریعتی همین است و شئون دیگر امامت را قبول نمی کنند به بحث امامت خرده می گیرد و به تمسخر می گیرند. در بحث امامت باید مبنا را بگیریم و دنبالش باشیم و اگر کسانی در مبانی امامت اشتباه کنند برابر با سقوط آنان است. علت اینکه اهل تسنن می گویند همه خلفا باید شأن سیاسی و حاکمیت سیاسی داشته باشند این است که بهره ای از عصمت وعلم و اعجاز و ولایت نداشتند. اما شیعه امامت را منصبی از جانب خدا می داند و چون خدا امام را تعیین می کند پس تمام این شئون را داراست. لهذا ما چیزی را از پیش خود درست نکردیم و قرآن و ادله عقلی و روایی اینگونه بیان می کنند.
حجت الاسلام شیخ علی شیرخدایی در ادامه بیان داشتند که: الاتقان سیوطی در حوزه علوم قرآن در بحث طبقات مفسرین می گوید: ما از خلافای ثلاث کمتر از 10 حدیث در حوزه معارف قرآنی داریم. یعنی سه خلیفه 10 حدیث هم نگفته اند و بعد همین سیوطی می گوید در میان امت کسی درمیان اصحاب پیامبر مثل امیرالمؤمنین نشد و سیوطی تصریح می کند که تمام علوم از علی بن ابی طالب اخذ شده است. در کتاب صحیح مسلم، کتاب التیمم نگاه کنید. یک شخصی از خلیفه دوم سوال کرد که اگر من غسل واجب بر گردنم بود و آب پیدا نکردم، چه کار کنم؟ خلیفه دوم گفتند: « لاتصل » « نماز نخوان » نص قرآن می فرماید: اگر آب نیافتی تیمم کن. یکی از اصحاب پیامبر به نام عمار در آنجا در کنار خلیفه بود و گفت در امان خواهم بود اگر سخن بگویم؟ عمر بن خطاب گفت: بله
عمار گفت: یادتان می آید که وقتی در یکی جنگها بودیم و برای نماز آب پیدا نکردیم. شما نماز نخواندی و من تیمم بلد نبودم و روی خاک غلطیدم. هردو نزد پیامبر رفتیم. بعد پیامبر روشما کرد و فرمود: تو که نماز نخواندی اشتباه کردی و هرگز به این حکم خدا ایمان نخواهی آورد. و رو به من کردند و فرمودند: شما که نماز خواندی درست بود ولی تیممت اشتباه بود و نحوه صحیح تیمم را یاد دادند. بعد عمر بن خطاب سر پایین انداختند و شرمنده شدند.
در واقع اهل سنت تراث علمی ندارند، لهذا مجبور شدند بگویند امام یعنی حاکم سیاسی ولی شیعه اینگونه می گوید که تمام شئون پیامبر مگر نبوت را باید داشته باشد. اما از دیگر اعجازهای این آیه این است که امامت مقیده را بیان می کند. بنی اسرائیل پیامبری داشتند و از ایشان می توانستند اخذ مطلب کنند. پس در شرع و حلال و حرام کسی را نمی خواستند. خدمت پیامبرشان عرضه داشتند که ای نبی خدا امامی را نزد ما بفرست، آن امامی که یک نظام اجتماعی برای ما ایجاد کند و در این نظام، سپاهی را تشکیل دهد که ما بتوانیم در برابر دشمنان صف آرایی کند. یعنی امامی در حوزه حاکمیت سیاسی می خواستند. حقیقتا این آیه اعجاز خداست. قرآن می فرماید: اینان حاکم سیاسی می خواستند و در واقع همان تعریفی که اهل سنت از امام دارد . این مردمی که حاکم سیاسی می خواستند و نظام اجتماعی آنان را سروسامان دهد. اینگونه بیان داشتند که: ما در این حوزه اختیار نداریم و به نزد پیامبر خویش می رویم. حضرت طالوت نیز فرمودند: من هم در این حوزه اختیاری ندارم و خداست که اختیار تعیین امام را داراست. خداوند می فرماید: که اگر امامت و خلافت حاکمیت سیاسی باشد، مردم اختیاری ندارند و فقط خودم تعیین می کنم. وقتی در حداقل امامت یعنی حاکمیت سیاسی مردم اختیاری ندارند. به طریق اولی امامی که قرار است هم در حوزه حاکمیت سیاسی و هم در حوزه شرع، علم اعطایی وعصمت باشد باید از جانب خدا باشد. اگر اهل سنت این حاکمیت سیاسی یعنی حداقل امامت را می گویند، باز حق انتخاب از جانب خود ندارند. و «الامامة بیدالله » . « امامت بدست خداست. »
آیه ولایت را در سال قبل خدمت خواهران عرض کردیم که همانا ولی شما خدا، رسول و الذین امنوا است. « إنما » در این آیه دلالت بر حصر می کند و همان ولایتی که خدا دارد، رسول و الذین امنوا هم دارد. محدوده ولایت خدا در شرع مقدس چیست؟ این است که حق وضع و حق جعل حکم را دارد و می فرماید: هذا حلال و هذا حرام. و این حق ولایت را برعهده پیامبر و امامان معصوم علیهم السلام گذاشته است. در حوزه امامت و ولایت، شیعه اعتقادش این است که امام و خلیفه پیامبر خدا هم حاکمیت سیاسی را عهده دار است و هم ولایت تشریع دارد. لهذا نمازهای زمان پیامبر خدا همه دو رکعتی بود و اضافه کردن به آنها به امر پیامبر بود. به اصول کافی کتاب الحجه در ذیل 7 سوره حشر و احادیث پیرامون آن را رجوع کنید و ببینید. درباره امیرالمؤمنین علیه السلام نیز اینگونه است برای نمونه حد شارب خمر را امیرالمؤمنین علیه السلام تعیین کرده است و شیعه و اهل سنت روایات را از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام اخذ کرده اند و طبق این حکم فتوا می دهند و ما روایاتی در این مورد از پیامبر نداریم.
حجت الاسلام شیرخدایی بیان داشتند که: ائمه علیهم السلام ولایت تکوینی دارند و ولایت تکوینی به معنای این است که در عالم ماده و کائنات تصرف می کنند مانند حضرت موسی که عصای در دست را می انداخت و اژدها می شد و دست در گریبان می برد و ید بیضا نشان مردم می داد. حضرت عیسی کور مادرزاد را شفا می داد، مرده را زنده می کرد. آصف بن برخیا نیز چنین ولایتی داشت که در آیه 40 از سوره مبارکه نمل بیان شده است، اینها نمونه های قرآنی ولایت تکوینی می باشد. شما تشیع صفوی دکتر علی شریعتی را ببینید که ولایت ائمه علیهم السلام را به تمسخر می گیرد.
مهم ترین مشکل جامعه روشنفکر قبل از انقلاب تا به الان این است که از سواد قرآنی بی بهره اند و مبانی قرآن را نمی دانند. گاهی اوقات یومن ببعض و نکفر ببعض هستند، ولی مبانی قرآن را اصلا نمی دانند. لهذا گزافه گویی و خطا و اشتباه زیاد دارند. شما اگر می خواهید پاسخگوی شبهات آنان باشید باید مبانی آیات قرآن را در دست بگیرید. وإلا شما هم گرفتار همان بی سوادی و جهل می شوید. ان شاء الله در جلسه بعد آیه آخر سوره رعد « و یقول الذین لست مرسلا ... » که شأن ولایت تکوینی و ائمه اطهارعلیهم السلام را بیان می کند، را عرض خواهیم کرد.